hard shell سخت پوست ،کاسه دار،(مج ).سخت ،متعصب
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه hard set
hard set سخت شده ،منقبض شده ،ثابت شده ،سفت شده
Read More »ترجمه کلمه hard sell
hard sell “سخت کوشى در فروش ،فروش مجدانه ،فروشندگى باچرب زبانى وفشار،زورچپانى بازرگانى : فروش ماهرانه”
Read More »ترجمه کلمه hard sectored
hard sectored کامپيوتر : ديسک لرزانى که در ان سوراخهايى به منظور تعيين حدود هر قطاع يا بخش تعبيه و منگنه شده است
Read More »ترجمه کلمه hackie
hackie )=cabdriver(درشکه چى
Read More »ترجمه کلمه hard sector
hard sector کامپيوتر : قطاع سخت افزارى
Read More »ترجمه کلمه hard sauce
hard sauce مخلوطى از خامه وشکر وچاشنى
Read More »ترجمه کلمه hard rubber
hard rubber “علوم مهندسى : لاستيک سخت الکترونيک : لاستيک سخت”
Read More »ترجمه کلمه hard radiation
hard radiation علوم هوايى : تابش يا پرتو سخت
Read More »ترجمه کلمه hard pressed
hard pressed سخت گرفتار،سخت مورد تعقيب
Read More »
فرهنگ لغات تخصصی یک سایت دیگر با وردپرس فارسی