impale چهار ميل کردن ،بر چوب اويختن ،سوراخ کردن ،احاطه کردن ،محدود کردن ،ميله کشيدن
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه impairment
impairment روانشناسى : اختلال
Read More »ترجمه کلمه impair
impair “اسيب زدن ،خراب کردن ،زيان رساندن ،معيوب کردن علوم مهندسى : معيوب کردن قانون ـ فقه : خراب کردن”
Read More »ترجمه کلمه impaint
impaint رنگ زدن ،نقاشى کردن
Read More »ترجمه کلمه impaction
impaction فشار سخت ،بهم فشردگى ،بسته بندى ،گير افتادگى
Read More »ترجمه کلمه impacted
impacted بهم چسبيده ،باهم جوش خورده(مثل انتهاى استخوانهاى شکسته)،باهم جمع شده ،کارگذاشته شده ،ميان چيزى گير کرده ،تحت فشار
Read More »ترجمه کلمه impact transducer
impact transducer علوم مهندسى : مبدل فرايندهاى ضربه اى
Read More »ترجمه کلمه impact test
impact test “ازمايش ضربه معمارى : ازمون برخورد”
Read More »ترجمه کلمه i felt indignant with him
i felt indignant with him از دست او اوقاتم تلخ شد
Read More »ترجمه کلمه impact strength
impact strength “علوم مهندسى : استحکام برخورد شيمى : استحکام ضربه اى”
Read More »
فرهنگ لغات تخصصی یک سایت دیگر با وردپرس فارسی