ترجمه کلمه committee of ways and means

committee of ways and means کميسيون مالى( که وسائل ومنابع براى فراهم کردن وجوه پيدامى کند)

ترجمه کلمه committee boat

committee boat ورزش : قايق داوران در اغاز و پايان مسير

committee “شورا،هيئت بررسى ،هيئت يا کميته ،کميسيون ،مجلس مشاوره قانون ـ فقه : commission بازرگانى : انجمن علوم نظامى : انجمن جلسه خصوصى”

committed for trial قانون ـ فقه : تسليم متهم به دادگاه

committe of foreign exchange کميسيون ارز

committal )commitment(سرسپردگى ،ارتکاب ،حکم توقيف ،تعهد،الزام

committable قابل ارتکاب

commitment value “ارزش استفاده از يک نيرو در رزم علوم نظامى : ارزش رزمى يک يکان در درگيريها”

commitment position علوم نظامى : نقطه پرتاب بمب ضد زيردريايى

commitment board علوم نظامى : هيئت بررسى وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کميته تشخيص سلامت فکرى افراد جنگى