ترجمه کلمه consecrate

consecrate وقف شده ،ويژه کردن ،تخصيص دادن ،تقديس کردن

ترجمه کلمه conscription of weath

conscription of weath گرفتن پول و مال بجاى سرباز

conscription of wealth قانون ـ فقه : مصادره اموال در زمان جنگ به وسيله دولت

conscription law “قانون نظام وظيفه علوم نظامى : قانون سربازگيرى”

conscription “سربازگيرى کردن ،داوطلب شدن براى ارتش سربازگيرى ،خدمت اجبارى قانون ـ فقه : سرباز گيرى علوم نظامى : نظام وظيفه”

conscript fathere اعضاى مجلس سناى روم باستان

conscript “به خدمت وظيفه احضار کردن ،سربازگيرى کردن ،سرباز وظيفه ،مشمول نظام کردن قانون ـ فقه : سرباز وظيفه علوم نظامى : سرباز وظيفه مشمول”

consciousness “هوشيارى ،خبر،حس اگاهى روانشناسى : هشيارى”

consciously از روى قصد

conscious “هوشيار،بهوش ،اگاه ،باخبر،ملتفت ،وارد روانشناسى : هشيار”