ترجمه کلمه countercurrent distribution

countercurrent distribution شيمى : توزيع جريان مخالف

ترجمه کلمه countercurrent chromatography

countercurrent chromatography شيمى : کروماتوگرافى جريان مخالف

counterconditioning روانشناسى : شرطى سازى تقابلى

counterclockwise rotation “علوم مهندسى : حرکت در خلاف عقربه هاى ساعت الکترونيک : گردش به چپ”

counterclockwise “درجهت مخالف حرکت عقربه ساعت ،در خلاف جهت ساعت علوم مهندسى : در خلاف عقربه هاى ساعت کامپيوتر : حرکت از راست به چپ”

counterclaim “دعوى متقابل ،(حق ).دعواى متقابل ،ادعاى متقابل قانون ـ فقه : دعوى متقابل ،معادلset – off بازرگانى : جواب به ادعاى شاکى”

countercheck )n.&vt.(جلوگيرى ،سرزنش وتوبيخ متقابل ،عقيم کردن ،دفع کردن

countercharm باطل سحر،پادجادو

countercharge تهمت متقابله

counterchange با هم عوض کردن ،با هم عوض شدن