ترجمه کلمه dim-sighted

dim-sighted تارچشم ،داراى غباردرچشم ،بى بصيرت

ترجمه کلمه dim light

dim light “نور پايين علوم نظامى : چراغ جنگى”

dim “تيره شدن ،تار شدن ، :)adj.vt.& vi.(تار،تيره کردن ، :)adj.(کم نور،تاريک ،تار،مبهم علوم مهندسى : تاريک شدن ميرا شدن علوم نظامى : کم کردن نور”

diluvium معمارى : ابرفت کهن

diluvian وابسته به طوفان نوح ،طوفانى

diluvial وابسته به طوفان نوح ،طوفانى

dilutor رقيق کننده

dilution “رقيق کردن ،رقت ،رقيق سازى ،ترقيق ،رقيق شدگى ،محلول ،ابکى علوم مهندسى : رقيق سازى شيمى : رقيق کردن زيست شناسى : رقت”

diluting media علوم مهندسى : ماده رقيق کننده

diluter رقيق کننده