disobedience “نشوز،تقريبا “”معادلdesertion ،تمرد،سرپيچى ،نافرمانى ،عدم اطاعت قانون ـ فقه : تمرد،نافرمانى علوم نظامى : تمرد”
Read More »Author Archives: danaadmin
ترجمه کلمه disnnul
disnnul لغوکردن ،فسخ کردن ،باطل کردن
Read More »ترجمه کلمه dismounted defilade
dismounted defilade “اختفاء کامل علوم نظامى : جان پناه”
Read More »ترجمه کلمه dismounted
dismounted “پياده ،غير سواره علوم نظامى : به طور غير سواره”
Read More »ترجمه کلمه dismountable pack
dismountable pack کامپيوتر : بسته قابل پياده سازى
Read More »ترجمه کلمه dismount
dismount “ديسمانت ،پياده کردن يا شدن ،پياده کردن قطعات و وسايل ،پياده کردن ،از اسب پياده شدن کامپيوتر : پياده کردن ورزش : پرش اخر ژيمناست روى هر وسيله علوم نظامى : از فرماندهى انداختن”
Read More »ترجمه کلمه dismission
dismission مرخصى ،رخصت ،انفصال ،اخراج
Read More »ترجمه کلمه dismissed
dismissed “معزول قانون ـ فقه : عزل شده”
Read More »ترجمه کلمه dismissal of the armey
dismissal of the armey قانون ـ فقه : مرخص کردن از ارتش
Read More »ترجمه کلمه dismissal
dismissal “اخراج از شغل ،عزل ،اخراج از خدمت ،انفصال ،اخراج ،مرخصى ،برکنارى قانون ـ فقه : عزل ،مختومه کردن دعوى علوم نظامى : رد کردن”
Read More »