frothiness بى مغزى ،پوچى ،بيهودگى ، (پوشيدگى از ) کف
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه frothy
frothy کف مانند،پر از کف ،کفدار،(مج ).بى معنى
Read More »ترجمه کلمه frosty
frosty بسيارسردپوشيده از شبنم يخ زده
Read More »ترجمه کلمه froth
froth سرجوش ،(مج ).ياوه ،سخن پوچ ،کف کردن ،بکف اوردن ،اظهارکردن ،نماياندن ،صدا زدن
Read More »ترجمه کلمه fingertip
fingertip نوک انگشت ،سرانگشت
Read More »ترجمه کلمه frostiness
frostiness يخ زدگى ،خنکى
Read More »ترجمه کلمه frosting
frosting سرمازدگى ،رويه خامه اى کيک يا شيرينى
Read More »ترجمه کلمه frostwork
frostwork نقش شبنم يخ زده بر روى پنجره ومانند ان ،نقشى که به تقليد ان درست کنند،طراحى شبيه شبنم يخ زده ،طراحى گردى
Read More »ترجمه کلمه frosted glass
frosted glass “علوم مهندسى : شيشه مات معمارى : شيشه کدر”
Read More »ترجمه کلمه frostily
frostily بطور يخ زده ،بطور خنک يا،لوس
Read More »