go to head of قانون ـ فقه : مست کردن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه go round
go round دور زدن ،به همه رسيدن
Read More »ترجمه کلمه galosh
galosh (انگليس )گالش ،روکفشى ،کفش لاستيکى
Read More »ترجمه کلمه go through
go through مرور کردن ،بحث کردن ،انجام دادن
Read More »ترجمه کلمه go out
go out “خاموش شدن ،اعتصاب کردن ،دست کشيدن از،چاپ يا منتشر شدن ،بيرون رفتن علوم مهندسى : عقب کشيدن”
Read More »ترجمه کلمه go over
go over به ان سو رفتن ،گذشتن ،منتقل شدن ،مرور کردن
Read More »ترجمه کلمه go on
go on بفرماييد،سخن خود را ادامه دهيد،برويد پى کارتان
Read More »ترجمه کلمه go on strike
go on strike “اعتصاب کردن قانون ـ فقه : اعتصاب کردن”
Read More »ترجمه کلمه go no go
go no go علوم نظامى : اچار تنظيم فاصله سر تير بار کاليبر ۱۲/۷ اچار تنظيم فاصله پيشانى گلنگدن
Read More »ترجمه کلمه go off
go off در رفتن( تفنگ)،بيرون رفتن( از صحنه نمايش)،اب شدن ،فاسد شدن ،مردن
Read More »