griddle cake نوعى نان شيرينى پهن و نازک که دو طرفش را روى اهن کلوچه پزى سرخ ميکنند
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه gride
gride بريدن ،سوراخ کردن ،فرورفتن ،خراشيده شدن( باصداى تيز)
Read More »ترجمه کلمه gridder
gridder ورزش : فوتباليست
Read More »ترجمه کلمه gridding
gridding کامپيوتر : محدوديت ساختمان يک تصوير گرافيکى که مستلزم افتادن نقاط پايانى خطوط روى نقاط شبکه است
Read More »ترجمه کلمه gang up
gang up ملاقات کردن ،جمع شدن ،گرد هم امدن
Read More »ترجمه کلمه grid voltage swing
grid voltage swing علوم مهندسى : تغيير يا نوسان ولتاژ شبکه
Read More »ترجمه کلمه grid zone
grid zone “منطقه شبکه بندى نقشه علوم نظامى : منطقه نقشه اى”
Read More »ترجمه کلمه gridded
gridded “مشبک علوم نظامى : شبکه بندى شده”
Read More »ترجمه کلمه grid tuning
grid tuning علوم مهندسى : تنظيم مدار شبکه
Read More »ترجمه کلمه grid voltage
grid voltage “ولتاژ شبکه علوم مهندسى : پتانسيل پلاريزاسيون شبکه”
Read More »