have a lien قانون ـ فقه : حق حبس داشتن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه have a miscarriage
have a miscarriage قانون ـ فقه : بچه سقط کردن
Read More »ترجمه کلمه have a vote
have a vote قانون ـ فقه : حق راى داشتن
Read More »ترجمه کلمه haemal
haemal خونى ،واقع درسوى چپ سينه ،واقع درسوى دل
Read More »ترجمه کلمه have (or make)a try at it
have (or make)a try at it يک ازمايشى بکنيد،يک زورى بزنيد
Read More »ترجمه کلمه have a bone to pick
have a bone to pick بهانه براى دعوا يا شکايت پيدا کردن
Read More »ترجمه کلمه havana
havana سيگاربرگى که درهاوانايا cubaدرست ميکنند
Read More »ترجمه کلمه have
have دارا بودن ،مالک بودن ،ناگزير بودن ،مجبور بودن ،وادار کردن ،باعث انجام کارى شدن ،عقيده داشتن ،دانستن ،خوردن ،صرف کردن ،گذاشتن ،رسيدن به ،جلب کردن ،بدست اوردن ،دارنده ،مالک
Read More »ترجمه کلمه hauteur
hauteur بزرگى ،بزرگ منشى ،ارتفاع ،غرور
Read More »ترجمه کلمه hauy law
hauy law شيمى : قانون هوى
Read More »