he is on the spree سر خوش است ،کله اش گرم است
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه he is on his legs
he is on his legs بر پا ايستاده است ،از بستر برخاسته است ،کارش داير است
Read More »ترجمه کلمه he is on his legs
he is on his legs بر پا ايستاده است ،از بستر برخاسته است ،کارش داير است
Read More »ترجمه کلمه he is on leave
he is on leave او در مرخصى است
Read More »ترجمه کلمه he is on leave
he is on leave او در مرخصى است
Read More »ترجمه کلمه he is on as hamlet
he is on as hamlet سهم هملت را در نمايش به فلان داده اند،او هملت بازى مى کند
Read More »ترجمه کلمه he is on as hamlet
he is on as hamlet سهم هملت را در نمايش به فلان داده اند،او هملت بازى مى کند
Read More »ترجمه کلمه he is on his last legs
he is on his last legs پايش لب گوراست ،در دم واپسين زندگى است ،کار و بارش خوب نيست
Read More »ترجمه کلمه he is on his last legs
he is on his last legs پايش لب گوراست ،در دم واپسين زندگى است ،کار و بارش خوب نيست
Read More »ترجمه کلمه he is of no service to us
he is of no service to us بکار ما نميخورد،بدرد ما نميخورد
Read More »