ترجمه کلمه indissolubly

indissolubly بطور غيرقابل حل ،پايدار،بطور منحل نشدنى

ترجمه کلمه indisputably

indisputably بطور مسلم ،بدون چون و چرا

indisributable بخش ناپذير،غير قابل توزيع

indisputable “بى چون و چرا،مسلما،بى گفتگو،بطور غير قابل بحث ،بطور مسلم قانون ـ فقه : مسلم”

indisputable rights قانون ـ فقه : حقوق ثابته

indisposition بهم خوردگى مزاج ،بى ميلى ،عدم استعداد،عدم امادگى

indisputability بى چون و چرايى ،بحث ناپذيرى ،مسلم بودن

indisposed towards any one بيزار ازکسى ،بى ميل نسبت به کسى

indisposedness بهم خوردگى ،کسالت ،بى ميلى ،ناخوشى ،عدم امادگى ،عدم استعداد

i take no interest in that هيچ بدان دلبستگى ندارم ،هيچ از ان خوشم نمى ايد