ترجمه کلمه ingurgitate

ingurgitate (م.م ).حريصانه قورت دادن ،بلعيدن ،(مج ).فرا گرفتن ،زياد پر کردن

ترجمه کلمه inguinal region

inguinal region کشاله ران

i am reluctant to go ميل ندارم بروم ،اکراه دارم از رفتن

i wrote letter a letter چندين کاغذ پشت سرهم نوشتم ،هى کاغذ نوشتم

inguinal capal مجراى کشاله ران ،مجراى مغينى

ingrowth رويش درونى ،رشد ازدرون ،چيزى که درتوى چيزديگرى روييده يا فرورفته باشد(مثل ناخن)

inguinal (تش ).مغبنى ،وابسته بکشاله ران ،کشاله رانى ،مجراى کشاله ران

ingrow بطور دسته جمعى ،اجماعا

ingrowing درون رويان ،فرورونده در گوشت ،رشد کننده در درون ،زير گوشت روينده

ingrown روينده و رشد کننده در درون چيز ديگرى ،اصلى ،فطرى