instruction “دستوره ،مقرر،دستورالعمل دادن تعليم ،اموزش نظامى ،اموزش ،راهنمايى علوم مهندسى : درس کامپيوتر : دستور معمارى : دستور کار قانون ـ فقه : دستور روانشناسى : دستور عمل زيست شناسى : دستور کار علوم نظامى : راهنمايى کردن”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه instruction code
instruction code “رمز دستورالعمل کامپيوتر : کد دستورالعمل”
Read More »ترجمه کلمه instruction control unit
instruction control unit کامپيوتر : واحد کنترل دستورالعمل
Read More »ترجمه کلمه institutor
institutor بنيادگذار،موسس
Read More »ترجمه کلمه instrctor ship
instrctor ship اموزگارى ،شاقى
Read More »ترجمه کلمه instruct
instruct “دستور دادن ،اموزاندن ،اموختن به ،راهنمايى کردن ،تعليم دادن(به)،ياد دادن( به) علوم نظامى : اموزش دادن”
Read More »ترجمه کلمه institutions
institutions “نهادها بازرگانى : سازمانها”
Read More »ترجمه کلمه institutive
institutive تاسيسى ،تاسيس شده ،تاسيس کننده ،بنگاهى
Read More »ترجمه کلمه institutionalize
institutionalize در موسسه يا بنگاه قرار دادن ،در بيمارستان بسترى کردن ،تبديل به موسسه کردن ،رسمى کردن
Read More »ترجمه کلمه institutionalized children
institutionalized children روانشناسى : کودکان پناهگاهى
Read More »