instrument for electromagnetic screening علوم مهندسى : دستگاه اندازه گيرى با حفاظ الکترومغناطيسى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه instrument direction
instrument direction “سمت اندازه گيرى شده علوم نظامى : سمت زاويه ياب”
Read More »ترجمه کلمه instrument fkight
instrument fkight علوم هوايى : پرواز کور
Read More »ترجمه کلمه instrument autotransformer
instrument autotransformer علوم مهندسى : ترانسفورماتور اندازه گيرى
Read More »ترجمه کلمه ice cover
ice cover معمارى : يخپوش
Read More »ترجمه کلمه instrument board
instrument board “علوم مهندسى : تابلوى وسائل اندازه گيرى معمارى : تخته فرمان”
Read More »ترجمه کلمه instructress
instructress اموزگار زن
Read More »ترجمه کلمه instrumenation
instrumenation شيمى : دستگاهش
Read More »ترجمه کلمه instrument
instrument “اپارات ،مستند،دستگاه ،دوربين يا زاويه ياب ،الات دقيق ،ابزار،الت ،اسباب ،ادوات ،وسيله ،سند علوم مهندسى : وسيله دستگاه اندازه گيرى کامپيوتر : سند عمران : وسيله معمارى : ابزار قانون ـ فقه : وسيله شيمى : دستگاه روانشناسى : دستگاه بازرگانى : وسيله ،حربه علوم نظامى : الات اندازه گيرى”
Read More »ترجمه کلمه instructorship
instructorship مشتاقى ،اموزگارى
Read More »