integrate circuit “مدار مجتمع علوم مهندسى : اى سى”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه ice mining
ice mining “انفجار يخ رودخانه يا درياچه ها به وسيله مين علوم نظامى : مين گذارى يخها”
Read More »ترجمه کلمه integrate circuit technology
integrate circuit technology “مطالعه فن مدار مجتمع علوم مهندسى : تکنولوژى اى سى”
Read More »ترجمه کلمه integrand
integrand (ر ).جمله اى که بايد تابع اوليه ان را گرفت ،تابع زير انتگرال
Read More »ترجمه کلمه integrant
integrant متمم ،جزء مکمل
Read More »ترجمه کلمه integrate
integrate “جمع کردن ،انتگرال گرفتن ،يکپارچه کردن ،گنجاندن ،در شکم چيزى جا دادن ،تمام کردن ،کامل کردن ،درست کردن ،يکى کردن ،تابعه اوليه چيزى را گرفتن ،اختلاط علوم مهندسى : انتگرال گيرى کامپيوتر : مجتمع کردن شيمى : انتگرال گرفتن علوم نظامى : توام کردن”
Read More »ترجمه کلمه integrally
integrally به تمامى ،بصورت عدد صحيح
Read More »ترجمه کلمه integral part
integral part “جزء لاينفک ،جزء مکمل معمارى : جزء لاينفک قانون ـ فقه : جزء لازم”
Read More »ترجمه کلمه integral tank
integral tank علوم هوايى : تانک سوختى که پوسته رسانگر بخشى از ديواره ان را تشکيل ميدهد
Read More »ترجمه کلمه integrality
integrality درستى ،تماميت
Read More »