integument پوست ،جلد،پوشش دار کردن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه integumentary
integumentary پوششى ،پوستى ،جلدى
Read More »ترجمه کلمه intel 80278/intel 80387
intel 80278/intel 80387 کامپيوتر : کمک پردازنده هاى۲۷۸ ¹۳۸۷, ۸¹۸
Read More »ترجمه کلمه integration
integration “يکى کردن و بهم پيوستن ،ائتلاف ،انضمام ،يکپارچگى ،اتحاد عناصر مختلف اجتماع کامپيوتر : مجتمع سازى قانون ـ فقه : پيوستگى اجزاء شيمى : انتگرال گيرى روانشناسى : يکپارچگى زيست شناسى : يکپارچگى”
Read More »ترجمه کلمه integrator
integrator “ايجاد کننده ائتلاف يا انضمام شيمى : انتگرال گير”
Read More »ترجمه کلمه integrity
integrity “يکپارچگى ،درستى ،امانت ،راستى ،تماميت ،بى عيبى ،کمال کامپيوتر : بى نقصى علوم نظامى : اتحاد”
Read More »ترجمه کلمه ice point
ice point “شيمى : نقطه يخ علوم هوايى : دماى تعادل مخلوط اب و يخ در فشار استاندارد”
Read More »ترجمه کلمه integrating recorder
integrating recorder شيمى : ثبات انتگرالى
Read More »ترجمه کلمه integrating wattmeter
integrating wattmeter الکترونيک : واتسنج کل
Read More »ترجمه کلمه integrating filter
integrating filter الکترونيک : صافى جمع کننده
Read More »