icekhana ورزش : اتومبيل رانى روى سطح يخ بسته درياچه
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه interdependent
interdependent “وابسته( به يکديگر)،متکى يا موکول بيکديگر قانون ـ فقه : لازم و ملزوم روانشناسى : به هم بسته”
Read More »ترجمه کلمه interdict
interdict “قدغن کردن ،محروم کردن ،جدا کردن ،ممانعت کردن اجراى عمليات ممانعتى ،قدغن ،تحريم ،منع ،جلوگيرى ،ممنوعيت ،حکم بازداشت ،حکم نهى ،حکم ادارى ،بازداشتن ،محجور کردن ،نهى کردن قانون ـ فقه : نهى کردن بازرگانى : حکم بازداشت علوم نظامى : قرق کردن”
Read More »ترجمه کلمه interdiction
interdiction “حجر،فقدان اهليت ،تير قرق ،ممانعت ،نهى کردن ،جلوگيرى قانون ـ فقه : محجوريت علوم نظامى : ممانعت کردن عمليات يا اتش ممانعتى”
Read More »ترجمه کلمه interdepend
interdepend بيکديگر متکى بودن ،بهم موکول بودن ،مربوط بهم بودن ،وابسته بهم بودن
Read More »ترجمه کلمه interdependence
interdependence “همبستگى ، )interdependency(اتکاء متقابل ،وابستگى بازرگانى : وابستگى متقابل”
Read More »ترجمه کلمه interdependency
interdependency )interdependence(اتکاء متقابل ،وابستگى
Read More »ترجمه کلمه icehouse
icehouse يخچال ،خانه و ساختمان ساخته شده از يخ
Read More »ترجمه کلمه interdental space
interdental space فاصله ميان دو دندان
Read More »ترجمه کلمه interdepartmental
interdepartmental “مبادلات بين وزارتخانه اى ،وابسته به ادارات داخلى ،بين اداره اى علوم نظامى : ما بين دو وزارتخانه”
Read More »