interlacement بهم پيچيدگى ،درهم بافتگى ،تقاطع
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه interlace
interlace “بهم پيچيدن ،در هم اميختن ،در هم بافتن ،مشبک کردن ،از هم گذراندن ،تقاطع کردن کامپيوتر : در هم بافتن”
Read More »ترجمه کلمه interlaced
interlaced بهم پيچيده ،درهم بافته ،مشبک ،پرگارجاى پرگار
Read More »ترجمه کلمه interjectionally
interjectionally بطور معترضه ،بصورت حرف ندايا صوت
Read More »ترجمه کلمه interjectory
interjectory در ميان اورده ،در ميان انداخته ،معترضه ،صوت دار
Read More »ترجمه کلمه interknit
interknit بهم پيچيدن ،در هم مشبک کردن
Read More »ترجمه کلمه iceneumon
iceneumon نمس ،موش مصرى ،موش فرعون ،يکجور پرده بال انگلى ) در اين ¹¹
Read More »ترجمه کلمه interjectional
interjectional معترضه ،اصواتى ،ندايى
Read More »ترجمه کلمه interjacent
interjacent در ميان واقع شونده ،ميانى ،در ميان افتاده
Read More »ترجمه کلمه interject
interject در ميان اوردن ،بطور معترضه گفتن ،(م.ل ).در ميان انداختن ،در ميان امدن ،مداخله کردن
Read More »