interlocking pipe عمران : لوله هم بند
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه interlocking tile
interlocking tile اجر سفال روى شيروانى ،(با لبه براى قفل و بست)
Read More »ترجمه کلمه interlocution
interlocution تبادل نظر،محاوره ،قرائت يا اواز
Read More »ترجمه کلمه interlock (to)
interlock (to) “در هم انداختن معمارى : در هم گير کردن”
Read More »ترجمه کلمه ichnite
ichnite )ichnolite(سنگواره جاى پا،اثر پاى فسيل شده
Read More »ترجمه کلمه interlocking directorate
interlocking directorate “مديريت واحد قانون ـ فقه : حالتى که شخص واحد رياست چندين کمپانى رقيب را داشته باشد”
Read More »ترجمه کلمه interlink
interlink بهم پيوستن ،مسلسل کردن ،بهم جفت کردن
Read More »ترجمه کلمه interlocate
interlocate در ميان گذاردن
Read More »ترجمه کلمه interlock
interlock “وسيله حفاظتى که از تداخل دستگاه يا عمليات با ديگرى ممانعت به عمل مى اورد همبند شدن ،متصل شدن ،اتصال دادن تزويج شدن ،بلوکه شدن ،قفل شدن ،مسدود شدن بلوکه ،سد،بهم پيوستن ،در هم گير کردن ،بهم ارتباط داشتن ،بهم قفل کردن ،درهم بافتن ،بهم پيچيدن علوم مهندسى : قفل کامپيوتر : همبند کردن”
Read More »ترجمه کلمه interlinear
interlinear مدرج در ميان سطور،داراى ميان نويسى
Read More »