interlunar )interlunary(موقعى که ماه نامريى است ،محاقى ،بين دوماه
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه ichnograph
ichnograph طرح ،زمينه
Read More »ترجمه کلمه interloper
interloper کسيکه در کار ديگران مداخله ميکندوايشان را ازسودبردن بازمى دارد
Read More »ترجمه کلمه interlucent
interlucent ميان تاب ،درميان درخشنده
Read More »ترجمه کلمه interlocutress
interlocutress زنى که طرف گفتگو باشد،هم سخن ،طرف گفتگو
Read More »ترجمه کلمه interlook dormant period
interlook dormant period “زمان توقف دستگاه رادار،مدت زمان توقف کار علوم نظامى : تجسس رادار”
Read More »ترجمه کلمه interlope
interlope (براى سودجويى )مداخله کردن ،پادرميان کار ديگران گذاردن ،فضولى کردن
Read More »ترجمه کلمه interlocutor
interlocutor جواب دهنده ،طرف صحبت ،هم سخن ،کليم
Read More »ترجمه کلمه interlocutory
interlocutory گفتگويى ،مذاکره اى ،موقتى ،غير قطعى ،تمهيدى
Read More »ترجمه کلمه interlocutory decree
interlocutory decree “قرار اعدادى قانون ـ فقه : حکم شفاهى”
Read More »