intermittent current “جريان متناوب الکترونيک : جريان تناوبى”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه intermittent error
intermittent error “خطاى غيردائمى کامپيوتر : خطاى متناوب”
Read More »ترجمه کلمه ichthyocentaur
ichthyocentaur ادم ماهى ،ماهى ادم ،جانور افسانه اى که نيمى ادم ونيمى ماهى
Read More »ترجمه کلمه intermittence
intermittence مکث ،فاصله ،نوبت ،تناوب
Read More »ترجمه کلمه intermittent
intermittent “بينابين ،متناوب ،نوبت دار،نوبه اى ،نوبتى علوم نظامى : اجراى تيراندازى بينابين حملات ديگر”
Read More »ترجمه کلمه intermission
intermission “تنفس( بمعنى زنگ تنفس يا فاصله ميان دو پرده نمايش )باد خور،غير دائم ،نوبه اى ،تنفس دار روانشناسى : فاصله عود”
Read More »ترجمه کلمه intermissive
intermissive باخوردار،متناوب
Read More »ترجمه کلمه intermit
intermit “قطع کردن ،گسيختن ،موقتا تعطيل کردن ،نوبت داشتن ،نوبت شدن علوم مهندسى : گسيختن”
Read More »ترجمه کلمه interminate
interminate بى پايان
Read More »ترجمه کلمه intermingle
intermingle با هم اميختن ،با هم مخلوط کردن ،ممزوج کردن
Read More »