سفارش با يک کليک
برآورد هزينه ترجمه

درخواست تماس با کارشناسان

دسته‌بندی نشده

ترجمه کلمه intermittent

intermittent “بينابين ،متناوب ،نوبت دار،نوبه اى ،نوبتى علوم نظامى : اجراى تيراندازى بينابين حملات ديگر”

Read More »

ترجمه کلمه intermission

intermission “تنفس( بمعنى زنگ تنفس يا فاصله ميان دو پرده نمايش )باد خور،غير دائم ،نوبه اى ،تنفس دار روانشناسى : فاصله عود”

Read More »