internist (طب )متخصص داروهاى درونى ،پزشک امراض داخلى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه internment
internment “نگهدارى ،بازداشت ،نگاهدارى ،توقيف قانون ـ فقه : intern علوم نظامى : توقيف کردن”
Read More »ترجمه کلمه internee
internee “پناهنده ،سوقى علوم نظامى : فرارى از خطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه”
Read More »ترجمه کلمه internetting
internetting علوم نظامى : شبکه بندى داخلى
Read More »ترجمه کلمه interneural
interneural )interneuron(وابسته به سلول عصب ،داخل عصبى
Read More »ترجمه کلمه internecine
internecine کشتار يکديگر،کشتار متقابل ،قاتل
Read More »ترجمه کلمه icon
icon “نماد تصويرى ،نشان ،نشانه ،شمايل ،تمثال ،تنديس ،پيکر،تصوير حضرت مسيح يامريم ويامقدسين مسيحى کامپيوتر : راهنماى انتخاب روانشناسى : تصوير”
Read More »ترجمه کلمه interned
interned “پناهنده جنگى علوم نظامى : رانده شده از کشور ديگر”
Read More »ترجمه کلمه interne
interne کارورز،پزشک ،يا جراحى که در بيمارستان اقامت دارد
Read More »ترجمه کلمه internationalize
internationalize بين المللى کردن
Read More »