interrelated وابسته بهم ،داراى مناسبات مشترک
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه interrelation
interrelation “رابطه متقابل ،مناسبات مشترک روانشناسى : هم پيوندى”
Read More »ترجمه کلمه interrelationship
interrelationship بازرگانى : رابطه متقابل
Read More »ترجمه کلمه interregnum
interregnum فترت ،فاصله ميان دوره يک سلطنت با دوره ديگر،دوره حکومت موقتى ،فاصله
Read More »ترجمه کلمه interrelate
interrelate وابسته بهم بودن ،مناسبات مشترک داشتن
Read More »ترجمه کلمه iconoclastic
iconoclastic مبنى بر بت شکنى يا شمايل ويران کنى
Read More »ترجمه کلمه interrator reliability
interrator reliability روانشناسى : پايايى ارزيابها
Read More »ترجمه کلمه interrecord gap
interrecord gap “شکاف بين مدارک ،شکاف ميان رکوردى کامپيوتر : شکاف بين رکورد”
Read More »ترجمه کلمه interquartile range
interquartile range روانشناسى : دامنه ميان چالاکى
Read More »ترجمه کلمه interrace
interrace )interracial(بين نژادى ،بين نژادهاى مختلف
Read More »