ترجمه کلمه unearned increment

unearned increment افزايش بهاى ملک در نتيجه اباد شدن محل نه کوشش مالک

ترجمه کلمه unquote

unquote (درتلگرافات و غيره )نقل قول را تمام کردن ،نقل و قول تمام است

unqulified فاقد شرايط لازم ،فاقد صلاحيت ،غيرصالح ،ناقابل

unearned revenue “درامد نامکتسب بازرگانى : درامد باد اورده”

unearth از زيرخاک در اوردن ،افتابى کردن ،از لانه بيرون کردن ،از زيردراوردن ،حفارى کردن

unquiet شلوغ ،پرسروصدا

unearthly عجيب و غريب ،غيرزمينى

uneasy ناراحت ،مضطرب ،پريشان خيال ،بى ارام

unquestionably “مسلما””،محققا”””

uneasiness ناراحتى ،پريشانى ،خاطر،تشويش ،اضطراب ،بهم خوردگى ،کسالت