isoclinic line خطى بر روى نقشه که بوسيله ان نقاطى که در انجاها تمايل سوزن مغناطيسى يکسان است نشان داده ميشود
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه i beg your pardon
i beg your pardon ببخشيد،پوزش ميخواهم ،معذرت مى خواهم
Read More »ترجمه کلمه isoclinal line
isoclinal line خطى که در روى نقشه بوسيله ان جاهايى که تمايل سوزن مغناطيسى يکسان است
Read More »ترجمه کلمه isocline
isocline “هم شيب ،داراى شيب متقارن و مساوى ،هم خواب( در مخمل و غيره) عمران : خطوط هم شيب”
Read More »ترجمه کلمه isochronous
isochronous )isochronal(همزمان ،واقع شونده در فواصل منظم و مساوى ،متقارن ،متوازن
Read More »ترجمه کلمه isoclinal
isoclinal علوم نظامى : خط نقاط متحدالفشار مغناطيسى روى نقشه
Read More »ترجمه کلمه isochrone
isochrone علوم هوايى : همزمان
Read More »ترجمه کلمه isochronism
isochronism ايجاد تقارن ،ايجاد همزمانى
Read More »ترجمه کلمه isochronize
isochronize هم زمام کردن ،برابردر زمان کردن ،يک نواخت کردن
Read More »ترجمه کلمه ideologist
ideologist “ارمانشناس ،ايده ئولوگ ،ارمان شناس ،متخصص علم تصور قانون ـ فقه : کسى که در مورد افکار و عقايد مطالعه مى کند بازرگانى : ايدئولوگ”
Read More »