judge advocate general “رئيس دادگاه نظامى قانون ـ فقه : رئيس دادرسى ارتش مشاور حقوقى وزارت جنگ يا وزارت دفاع مشاور حقوقى ارتش”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه judge by appearances
judge by appearances قانون ـ فقه : حکم به ظاهر کردن
Read More »ترجمه کلمه judge made law
judge made law قانون ـ فقه : نظام حقوقى مبتنى بر سوابق قضايى و ارا محاکم
Read More »ترجمه کلمه judea
judea يهوديه که قسمتى از جنوب فلسطين بوده
Read More »ترجمه کلمه judge
judge “حاکم ،خبره ،حکم کردن ،قضاوت کردن ،داورى کردن ،فتوى دادن ،حکم دادن ،تشخيص دادن ،قاضى ،دادرس ،کارشناس قانون ـ فقه : قاضى ،فتوى يا حکم دادن دادرسى کردن روانشناسى : داورى کردن ورزش : قاضى علوم نظامى : قضاوت کردن داورى کردن”
Read More »ترجمه کلمه judge advocate
judge advocate “ضابط دادگسترى ،اقامه کننده دعوى ،قاضى عسکر قانون ـ فقه : دادستان دادگاه نظامى مشاور قانونى دادگاه نظامى مستشار دادگاه نظامى علوم نظامى : وکيل مدافع”
Read More »ترجمه کلمه judas-tree
judas-tree درخت ارغوان
Read More »ترجمه کلمه jude
jude يهودا نويسنده رساله يهودا که از رسالات عهد جديد مسيحيان است
Read More »ترجمه کلمه jacket
jacket “بوش پيستون ،روکش ،نيم تنه جنگى ،ژاکت ،نيمتنه ،کتاب ،جلد کردن ،پوشاندن ،درپوشه گذاردن علوم مهندسى : پوشش کامپيوتر : جلد علوم هوايى : پوشش علوم نظامى : غلاف لاستيکى يا پلاستيکى”
Read More »ترجمه کلمه judas
judas يهودا اسخر يوطى
Read More »