lay-figure ادم چوبى و بند بندکه هنرپيشگان بکار ميبرند
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه lay fast by the heels
lay fast by the heels تعقيب کردن ،در بند يا زندان نهادن
Read More »ترجمه کلمه kelly
kelly “کلى عمران : قطعه اى از لوله حفارى که باعث ميشود علاوه بر حرکت دورانى مته در جهت عمود نيز حرکت نمايد”
Read More »ترجمه کلمه lay down
lay down خريدن و اندوختن ،خواباندن ،زمين گذاشتن ،کنارگذاشتن ،در کف نهادن ،فدا کردن ،گذاشتن ،طرح کردن ،مشخص کردن ،تنظيم کردن ،وضع کردن
Read More »ترجمه کلمه lay down the condition
lay down the condition قانون ـ فقه : شرط کردن چيزى
Read More »ترجمه کلمه lay deacon
lay deacon شماسى که پيشه غير روحانى را دنبال ميکند
Read More »ترجمه کلمه lay clerk
lay clerk سرود خوان کليسا
Read More »ترجمه کلمه lay day
lay day “ايام بارگيرى و باراندازى کشتى( مدت مجاز)،روز بارگيرى وباراندازى کشتى ،روز معطلى در بندر بازرگانى : ايام بارگيرى و باراندازى کشتى”
Read More »ترجمه کلمه lay by the heels
lay by the heels تعقيب کردن ،در بند يا زندان نهادن
Read More »ترجمه کلمه lay claim to
lay claim to ادعا کردن
Read More »