leg “قسمتى از مسابقه ،قسمتى از زمين کريکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او،ساق مثلث قائم الزاويه ،خط واصل بين دو نقطه ،شاخه ،ساق پا،پايه ،ساقه ،ران ،پاچه شلوار،بخش ،قسمت ،پا زدن ،دوندگى کردن علوم مهندسى : ساق معمارى : پايه ورزش : مسافت طى شده قايق در يک دور علوم نظامى : شاخه مسير حرکت”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه leg attack and waist control
leg attack and waist control “زير يک خم با عوض کردن دست با مايه سر و ته يکى مخالف( کشتى) ورزش : زير يک خم با عوض کردن دست با مايه سر و ته يکى مخالف”
Read More »ترجمه کلمه leg-bail
leg-bail گريز،فرار
Read More »ترجمه کلمه leftover
leftover قايمانده ،پس مانده غذا،بقايا
Read More »ترجمه کلمه lefttunrning lane
lefttunrning lane “خط چپ گرد معمارى : خط چپ گشت”
Read More »ترجمه کلمه leftward welding
leftward welding علوم مهندسى : جوشکارى رو به پشت
Read More »ترجمه کلمه leftism
leftism چپ گرايى
Read More »ترجمه کلمه leftist
leftist چپ گرا
Read More »ترجمه کلمه leftmost
leftmost سمت چپ ترين
Read More »ترجمه کلمه keping with one’s view
keping with one’s view مطابق نظرکسى بودن
Read More »