licking ليس زنى ،ليس ،شلاق زنى ،بشکل دراورى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه lickspittle
lickspittle کاسه ليس ،بادنجان دور قاب چين
Read More »ترجمه کلمه key assignments
key assignments کامپيوتر : وظيفه دهى کليدها
Read More »ترجمه کلمه lickerish
lickerish مشتاق ،مايل ،اشپزماهر،اشتهااور،هوس ران
Read More »ترجمه کلمه lick
lick ليس ،ليسه ،ليسيدن ،زبان زدن ،زبانه کشيدن ،فرا گرفتن ،تازيانه زدن ،مغلوب کردن
Read More »ترجمه کلمه lick into shape
lick into shape بشکل در اوردن( کنايه از بچه خرس است که دراثرليسيدن مادرش بصورت تميزى درميايد)
Read More »ترجمه کلمه lick son
lick son عيبى را با شلاق از کسى دور کردن
Read More »ترجمه کلمه licit
licit مشروع ،حلال ،قانونى ،روا،مجاز،حراج ،فروش از طريق مزايده
Read More »ترجمه کلمه licitly
licitly بطور مجاز يا مشروع
Read More »ترجمه کلمه lichgate
lichgate طاق نماى مشرف بحياط کليسا،جاى سرپوشيده
Read More »