lie over معوق ماندن ،بتاخير افتادن ،متمايل شدن ،متمايل بودن ،منتظر ماندن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه lie on the back
lie on the back به پشت خوابيدن
Read More »ترجمه کلمه lie on the face
lie on the face دمر خوابيدن
Read More »ترجمه کلمه lie on the table
lie on the table قانون ـ فقه : از دستور خارج شدن
Read More »ترجمه کلمه lie in
lie in در بستر زايمان بودن ،ارزيدن ،تمام شدن
Read More »ترجمه کلمه lie off
lie off “اندکى دور از کشتى( يا دور از ساحل )ماندن ،از کار دست کشيدن ،استراحت کردن علوم دريايى : دور ايستادن”
Read More »ترجمه کلمه lie down under
lie down under تحمل کردن
Read More »ترجمه کلمه lie detector
lie detector “دروغ سنج ،دستگاه کشف دروغ روانشناسى : دروغياب”
Read More »ترجمه کلمه lie down
lie down استراحت کردن ،استراحت کوتاه ،تسامح کردن ،از زير کار شانه خالى کردن ،درازکشيدن
Read More »ترجمه کلمه key-bit
key-bit زبانه کليد
Read More »