line astern “صورت بندى ستون هوايى علوم نظامى : صورت بندى يک ستونه”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه line ahead
line ahead کشتى هايى که پشت سر هم ميروند
Read More »ترجمه کلمه line amplifier
line amplifier علوم مهندسى : تقويت کننده خط
Read More »ترجمه کلمه line
line “محصول ،شعبه ،نسب ،خط زدن ،حدود،رويه ،صف ،صفى در خط( ديدبانى توپخانه)، :)n.(خط،سطر،رديف ،رشته ،بند،ريسمان ،رسن ،طناب ،سيم ،جاده ،دهنه ،لجام ، :)vt.&vi.(خط کشيدن ،خط انداختن در،خط دار کردن ،(نظ ).بخط کردن( با)up ،اراستن ،ترازکردن ،استر کردن ،پوشاندن علوم مهندسى : لاين کامپيوتر : رشته الکترونيک : خط معمارى : خط قانون ـ فقه : طرز روانشناسى : خط ...
Read More »ترجمه کلمه line abreast
line abreast کشتى هايى که پهلو به پهلو ميروند
Read More »ترجمه کلمه line adapter
line adapter “اداپتور خطى ،وفق دهنده خط کامپيوتر : وفق دهنده خطى”
Read More »ترجمه کلمه lindlar’s catalyst
lindlar’s catalyst شيمى : کاتاليزور ليندلار
Read More »ترجمه کلمه lindy
lindy رقص داراى حرکات سريع وجهش هاى مداوم
Read More »ترجمه کلمه keyhole
keyhole سوراخ کليد
Read More »ترجمه کلمه linden
linden (گ.ش ).زيرفون ،نمدار)tiliaceae(
Read More »