livery (حق ).تحويل ،تسليم ،رد وبدل( مثل ضربات متبادله)،رهايى ،نجات ،(م.م).لباس و خوراکى که به نوکرداده ميشود،لباس مستخدم ،جيره ،عليق اسب ،جامه ،مستخدم
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه liverish
liverish شبيه جگر،مبتلا به مرض جگر
Read More »ترجمه کلمه liverpudlian
liverpudlian اهل ليورپول شهرى از انگليس
Read More »ترجمه کلمه liverwort
liverwort (گ.ش ).غافث ،داروى جگر
Read More »ترجمه کلمه liver coloured
liver coloured جگرکى ،جگرى رنگ
Read More »ترجمه کلمه liver trouble
liver trouble ناخوشى جگر،مرض کبد
Read More »ترجمه کلمه liveried
liveried ملبس ،داراى لباس ،در کسوت
Read More »ترجمه کلمه liven
liven (د.گ -.غالبا با )up چالاک شدن ،زنده شدن ،چابک شدن ،با روح شدن
Read More »ترجمه کلمه liver
liver جگر سياه ،مرض کبد،ناخوشى جگر،زندگى کننده
Read More »ترجمه کلمه lively
lively باروح ،جالب توجه ،سرزنده ،از روى نشاط،با سرور وشعف
Read More »