lope “خراميدن ،رقصيدن ،جست وخيز کردن ،شلنگ انداختن ،تاخت رفتن( اسب وغيره)،بجست وخيز دراوردن ،جست وخيز وشلنگ تخته ،تاخت ،حرکت خرامان ورزش : چهارنعل طبيعى و راحت اسب”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه lopeared
lopeared دالگوش ،داراى گوشهاى اويخته
Read More »ترجمه کلمه lop eared
lop eared داراى گوش اويخته( مثل خرگوش)
Read More »ترجمه کلمه lop sided
lop sided نابرابر،کوتاه و بلند،بى قرينه ،يکسو سنگين يک سو سبک
Read More »ترجمه کلمه kilogrammetre
kilogrammetre کيلوگرم متر( نيروى که يک کيلوگرم رايک متربلند مبکند)
Read More »ترجمه کلمه looting
looting “غارتگرى علوم نظامى : چپاولگرى”
Read More »ترجمه کلمه lop
lop متلاطم شدن ،شاخه هاى خشک را زدن ،هرس کردن ،چيدن ،زدن( موى وغيره)،دست ياپاى کسى را بريدن ،باتنبلى حرکت کردن ،شلنگ برداشتن
Read More »ترجمه کلمه loosening of associations
loosening of associations روانشناسى : واپاشى تداعيها
Read More »ترجمه کلمه loot
loot “چپاولگرى کردن ،چپاول ،تاراج ،استفاده نامشروع ،غارت کردن( شهرى که اشغال شده)،چاپيدن علوم نظامى : غارت کردن”
Read More »ترجمه کلمه loosen
loosen شل کردن ،لينت دادن ،نرم کردن ،سست کردن ،از خشکى در اوردن
Read More »