ترجمه کلمه luster

luster “جلا،زرق وبرق ،درخشندگى ،درخشش ،لوستر،درخشيدن ،جلوه داشتن ،برق زدن عمران : جلا شيمى : جلا دادن”

ترجمه کلمه lusterware

lusterware ظروف سفالين براق

lust “هوس ،حرص واز،شهوت داشتن قانون ـ فقه : شهوت روانشناسى : شهوت”

lust ful شهوانى

lusory شوخ ،بازى کن خنده کن

kinesiological analysis ورزش : تحليل حرکت شناختى بدن

luse طاعون نا خوشى واگيره دار

lush پر اب ،ابدار،شاداب ،پرپشت ،با شکوه ،مست کردن ،مشروبخوار،الکلى

lusciously بطور خوش مزه يا لذيذ،بطور زننده

lusciousness خوش مزگى ،زنندگى