lynch بدون محاکمه مجازات کردن ياکشتن( توسط جماعت)،درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن ،بدنام کردن ،زجر کشى کردن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه lymphomatoid
lymphomatoid (در مورد غده )داراى بافت لنفى
Read More »ترجمه کلمه lymphomatous
lymphomatous (در مورد غده )داراى بافت لنفى
Read More »ترجمه کلمه lymphopoiesis
lymphopoiesis تشکيل بافت لنفى
Read More »ترجمه کلمه lymphoma
lymphoma (طب )غده مرکب از بافت لنفاوى
Read More »ترجمه کلمه lymphogranuloma
lymphogranuloma ورم غده هاى لنفاوى ،بيمارى هوچکين ،مرض مسرى ومقاربتى ويروسى
Read More »ترجمه کلمه kinesthetic type
kinesthetic type روانشناسى : سنخ جنبشى
Read More »ترجمه کلمه lymphoid
lymphoid لنفاوى ،خلطى ،شبيه بلغم يا خلط مايى
Read More »ترجمه کلمه lymphocyte
lymphocyte نوعى از گويچه هاى سفيد خون که يک هسته دارد
Read More »ترجمه کلمه lymphocytosis
lymphocytosis ازدياد گلبولهاى سفيد يک هسته اى خون
Read More »