ترجمه کلمه upstream

upstream “فرازاب ،بالاى رودخانه ،نزديک به سرچشمه ،مخالف جريان رودخانه عمران : بالادست جريان رودخانه معمارى : در سراب زيست شناسى : بالارود”

ترجمه کلمه uncomfined

uncomfined عمران : نامحدود

upstrairs “طبقه بالائى( در ساختمان) عمران : طبقه بالائى”

uncomfined aquifer “سفره غيرمحدود( در ابهاى زيرزمينى) عمران : سفره غيرمحدود”

upstater اهل شمال استان

uncomfortable ناراحت ،نامساعد( مانند هوا)،ناخوشايند

upstate وابسته به بخش شمالى ايالت ،شمال ايالت نيويورک

uncomitted countries بازرگانى : کشورهاى غيرمتعهد

upstart نوکيسه ،تازه بدوران رسيده ،ادم متکبر،يکه خوردن ،روشن کردن(موتور ماشين و غيره)

upstanding مستقيم ،قائم ،سر راست ،خوش هيکل ،شرافتمند