knock-knees زانوى کج
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه knock off
knock off “ختم کردن کار،دست از کار کشيدن از کار انداختن ،دست کشيدن از،ازکار دست کشيدن ،مردن ،کشتن علوم نظامى : از پا انداختن”
Read More »ترجمه کلمه knock in
knock in فرو کردن
Read More »ترجمه کلمه knock knee
knock knee کجى زانو به درون دراثر مرض يا نرسيدن موادغذايى
Read More »ترجمه کلمه knock kneed
knock kneed داراى زانوى کج ،داراى حرکت کج ومعوج ،شل ،فالج ،خشن
Read More »ترجمه کلمه knock at the door
knock at the door در زدن ،در کوفتن
Read More »ترجمه کلمه knock-down
knock-down گيج کننده ،مجاب کننده ،ضربت ،مشت زنى ،نوشابه تند
Read More »ترجمه کلمه kappa
kappa حرف دهم الفباى يونانى که معادل حرف> کاف
Read More »ترجمه کلمه knock against
knock against خوردن به ،زدن به
Read More »ترجمه کلمه knock
knock “کوبيدن ،درزدن ،بد گويى کردن از،بهم خوردن ،مشت ،ضربت ،صداى تغ تغ ،عيبجويى علوم مهندسى : ضربه زدن”
Read More »