marker ship “کشتى نماينده علوم نظامى : ناو نماينده يا جلودار ستون”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه marker
marker “ثبت کننده امتي_از،علامته_اى روى زمين ،علامت روى زمين گلف براى نشان دادن محل گويى که با دست برداشته شده ،داور،حساب نگهدار( بولينگ روى چمن)،مشخص کننده ،تعيين کننده ،نشانگر،نشان گذار،علامت ،نشانه کامپيوتر : نشان ورزش : حساب نگهدار علوم نظامى : شاخص هدف شاخص”
Read More »ترجمه کلمه marker circle
marker circle علوم نظامى : دايره مشخص کننده مرکز منطقه فرود هوايى يا باند فرود هواپيما
Read More »ترجمه کلمه marked levelling staff
marked levelling staff “مير مدرج معمارى : مير ترازگيرى”
Read More »ترجمه کلمه markedly
markedly بطور برجسته يا محسوس
Read More »ترجمه کلمه macroinstruction
macroinstruction “درشت دستور کامپيوتر : درشت دستور”
Read More »ترجمه کلمه markdown
markdown پايين اوردن قيمت
Read More »ترجمه کلمه marked
marked مشخص ،علامت دار،نشاندار
Read More »ترجمه کلمه mark up price inflation
mark up price inflation بازرگانى : تورم ناشى از افزايش قيمت نسبت به هزينه
Read More »ترجمه کلمه markab
markab “مرکب الفرس ،متن الفرس نجوم : الفا – فرس علوم دريايى : مرکب الفرس”
Read More »