ترجمه کلمه minister

minister “:)n.(وزير،وزير مختار،کشيش :)vi&vt.(.کمک کردن ،خدمت کردن ،پرستارى کردن ،بخش کردن قانون ـ فقه : وزير،خدمت کردن”

ترجمه کلمه magnetic hum

magnetic hum علوم مهندسى : صوت مغناطيسى

minish کم کردن ،کم شدن

miniperipheral کامپيوتر : دستگاه جانبى کوچک

minisetering angel (فرشته ) پرستار

mining effect “اثر انفجارى مين علوم نظامى : اثر مينى شکل ترکش مينى شکل”

minion شخص يا جانور سوگلى ،نوکريا وابسته چاپلوس ،معشوق

mininformation اطلاع يا خبر نادرست

mining “معدنکاوى ،معدنکارى ،کان کنى ،مين گذارى ،معدن کارى ،استخراج معدن علوم مهندسى : معدن کارى زيست شناسى : کان کنى علوم نظامى : مين گذارى کردن”

minimum wage بازرگانى : حداقل دستمزد