miscast “بناحق انداختن ،حساب غلط کردن ،(درنمايش )بد بازى کردن ،براى نقش خود مناسب نبودن علوم مهندسى : غلط حساب کردن”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه miscarry
miscarry بجايى نرسيدن ،نتيجه ندادن ،عقيم ماندن ،صدمه ديدن ،اشتباه کردن ،بچه انداختن(در اثر کسالت وبطور غير عمدى)
Read More »ترجمه کلمه mach hold
mach hold “بستن سرعت ماخ به هواپيما علوم نظامى : بستن سرعت لازم به هواپيما به طور خودکار”
Read More »ترجمه کلمه miscarriage of justice
miscarriage of justice قانون ـ فقه : اشتباه قضايى
Read More »ترجمه کلمه miscarried
miscarried قانون ـ فقه : جنين ساقط
Read More »ترجمه کلمه miscall
miscall اشتباهى صدا کردن ،غلط ناميدن
Read More »ترجمه کلمه miscarriage
miscarriage “شکست ،بى نتيجگى ،عدم توفيق ،حادثه ناگوار،سقط جنين غير عمدى قانون ـ فقه : سقط جنين ،عدم موفقيت روانشناسى : سقط جنين”
Read More »ترجمه کلمه miscalculate
miscalculate “اشتباه محاسبه کردن ،اشتباه حساب کردن ،پيش بينى غلط کردن علوم مهندسى : بد حساب کردن بازرگانى : بد پيش بينى کردن”
Read More »ترجمه کلمه miscalculation
miscalculation “محاسبه اشتباه ،پيش بينى غلط علوم مهندسى : خطاى محاسباتى”
Read More »ترجمه کلمه misbeseem
misbeseem نازيبا بودن ،نيامدن به ،نبودن براى ،زيبنده نبودن
Read More »