ترجمه کلمه morbidity

morbidity ناخوشى ،فساد،شيوع مرض ،حالت مرض

ترجمه کلمه moray

moray (ج.ش ).مارماهى

morbid “بيمارگون ،ناسالم ،ناخوش ،ويژه ناخوشى ،مريض ،وحشت اور روانشناسى : مرضى”

moratory مهلت دار،مهلت دهنده

morat نوشابه انگبين و توت

moratorium “(حق ).مهلت قانونى ،استمهال قانون ـ فقه : مهلت ،اجازه دير کرد پرداخت بازرگانى : مهلت قانونى”

morals روانشناسى : اخلاقيات

morass “مرداب ،باتلاق زيست شناسى : گل اب”

magnetic-vane meter الکترونيک : سنجه با پره مغناطيسى

morally “اخلاقا”””