فرهنگ لغات تخصصی یک سایت دیگر با وردپرس فارسی
mounting “مونتاژ،گارد،سوار کردن وسايل ،پايه ،نگين دار،ارايش ،اسباب ،سوار شدن يا کردن علوم مهندسى : نصب نجوم : استقرار ورزش : دسته و پشت بند دسته شمشير علوم نظامى : وسايل سوار شده روى يک دستگاه سر هم کردن وسايل”
Read More »دسته‌بندی نشده
ترجمه کلمه mounting area
mounting area علوم نظامى : منطقه سوار شدن يکانهاى اب خاکى يا هوابرد
Read More »ترجمه کلمه mountian spinach
mountian spinach اسفناج رومى
Read More »ترجمه کلمه mountie
mountie پليس سوار کانادا
Read More »ترجمه کلمه mounted messenger
mounted messenger چاپار،پيک سواره
Read More »ترجمه کلمه mountee
mountee علوم نظامى : اژير مخصوص اماده کردن توپهاى ناو
Read More »ترجمه کلمه mounted infantry
mounted infantry سربازانى که در سفرسوار ميشوندولى پياده مى جنگند
Read More »ترجمه کلمه mounted map
mounted map نقشه( صحافى شده ) با پارچه
Read More »ترجمه کلمه mountebankery
mountebankery زبان بازى ،چاچول بازى
Read More »ترجمه کلمه mounted
mounted “به طور سواره ،سوار شده ،نصب شده علوم نظامى : سوار شده روى وسيله ديگر”
Read More »