near miss علوم نظامى : فاصله خيلى دور دو هواپيما
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه near leg pickup and leg block
near leg pickup and leg block “زير يک خم و تبديل ان به کنده افلاک پيشرو( کشتى) ورزش : زير يک خم و تبديل ان به کنده افلاک پيشرو”
Read More »ترجمه کلمه near infrared
near infrared شيمى : زير قرمز نزديک
Read More »ترجمه کلمه near leg and craddle
near leg and craddle “کنده گوسفندانداز( کشتى) ورزش : کنده گوسفندانداز”
Read More »ترجمه کلمه near east
near east خاور نزديک
Read More »ترجمه کلمه nail bit
nail bit معمارى : مته سوزنى
Read More »ترجمه کلمه near by
near by مجاور،دم دست ،نزديک به
Read More »ترجمه کلمه near collision
near collision “حالت نزديک برخورد دو هواپيما علوم نظامى : فاصله خيلى خطرناک براى دو هواپيما”
Read More »ترجمه کلمه near at hand
near at hand نزديک ،در دسترس ،دم دست
Read More »ترجمه کلمه near bank
near bank علوم نظامى : ساحل نزديک رودخانه
Read More »