operating level “سطح فعاليت علوم نظامى : سطح امادگى براى فعاليت سطح قابليت براى کار”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه operating lever
operating lever “اهرم گرداننده ،اهرم عامل ،اهرم کولاس علوم مهندسى : اهرم عملکرد علوم نظامى : دستگيره عامل کولاس”
Read More »ترجمه کلمه operating key
operating key علوم دريايى : کليد گزينش
Read More »ترجمه کلمه operating handle
operating handle “دستگيره عامل علوم مهندسى : دستگيره راه اندازى علوم نظامى : دستگيره کولاس”
Read More »ترجمه کلمه operating instruction
operating instruction “مقررات کار علوم مهندسى : دستور کار”
Read More »ترجمه کلمه operating expenses
operating expenses بازرگانى : مخارج عملياتى
Read More »ترجمه کلمه operating force
operating force “نيروهاى حاضر به کار علوم نظامى : نيروى فعال”
Read More »ترجمه کلمه operating conditions
operating conditions معمارى : رژيم
Read More »ترجمه کلمه operating cost
operating cost “هزينه بهره بردارى معمارى : مخارج عملياتى بازرگانى : هزينه عملياتى”
Read More »ترجمه کلمه operating condition
operating condition الکترونيک : رژيم
Read More »