فرهنگ لغات تخصصی یک سایت دیگر با وردپرس فارسی
operating program “برنامه اجرايى علوم نظامى : برنامه عمليات”
Read More »دسته‌بندی نشده
ترجمه کلمه operating ratio
operating ratio “نرخ عملياتى کامپيوتر : نسبت عملياتى علوم نظامى : نسبت کارکرد موتور يا ناو”
Read More »ترجمه کلمه operating point
operating point معمارى : نقطه کار
Read More »ترجمه کلمه operating profit
operating profit “سود ناخالص بازرگانى : سود عملياتى”
Read More »ترجمه کلمه operating panel
operating panel علوم مهندسى : تابلوى عملکرد
Read More »ترجمه کلمه operating personnel
operating personnel “پرسنل فعال علوم نظامى : افرادى که با يک دستگاه کار مى کنند يا قسمتى را به کار مى اندازند”
Read More »ترجمه کلمه operating loss
operating loss بازرگانى : زيان عملياتى
Read More »ترجمه کلمه operating manual
operating manual “دستورالعمل علوم دريايى : دستور کار”
Read More »ترجمه کلمه o to he were importial
o to he were importial اى کاش که او بيطرف بود
Read More »ترجمه کلمه oblique rotation
oblique rotation روانشناسى : چرخش مايل
Read More »