operating supplies علوم مهندسى : مواد کمکى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه operating system
operating system ” )os(سيستم عامل کامپيوتر : سيستم عامل”
Read More »ترجمه کلمه operating stand
operating stand علوم مهندسى : اطاق هدايت
Read More »ترجمه کلمه operating strenght
operating strenght “پرسنل حاضر به خدمت علوم نظامى : پرسنل موجود يکان”
Read More »ترجمه کلمه operating speed
operating speed “سرعت عملياتى علوم مهندسى : سرعت عملکرد کار علوم هوايى : سرعت عملياتى”
Read More »ترجمه کلمه operating staff
operating staff کارمندان عملياتى ،متصديان
Read More »ترجمه کلمه oblique section
oblique section “برش اريب ،مقطع اريب عمران : مقطعى که بوسيله صفحه اريب جسم را برش بدهد معمارى : مقطع مايل”
Read More »ترجمه کلمه operating slide
operating slide “دستگاه الات متحرک تيربار علوم نظامى : الات متحرک يا قسمتهاى خوراک دهنده”
Read More »ترجمه کلمه operating-room
operating-room اطاق عمل
Read More »ترجمه کلمه operating signal
operating signal “سيگنال دستگاه علوم نظامى : چانل موجود در دستگاه امواج ارسالى”
Read More »