operation center “کامپيوتر : مرکز عمليات علوم نظامى : مرکز عمليات”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه operation
operation “عمليات ،عمل کردن ،به کار انداختن ،اداره ،گرداندن ،عمل جراحى ،گردش ،وابسته به عمل ،عملکرد،بهره بردارى علوم مهندسى : عمل کامپيوتر : عمليات عمران : عمليات معمارى : جنبش قانون ـ فقه : بهره بردارى روانشناسى : عمل بازرگانى : عمل علوم نظامى : کار کردن با يک وسيله”
Read More »ترجمه کلمه operation analysis
operation analysis تحليل عملکرد،عمل کاوى
Read More »ترجمه کلمه operating voltage
operating voltage علوم مهندسى : ولتاژ کار
Read More »ترجمه کلمه operating weight
operating weight علوم هوايى : وزن عملياتى
Read More »ترجمه کلمه operating theatre
operating theatre نمايشگاه عمل جراحى
Read More »ترجمه کلمه operating temperature
operating temperature “دماى عملياتى علوم مهندسى : درجه حرارت کار”
Read More »ترجمه کلمه oblique shock wave
oblique shock wave علوم هوايى : موج ضربه اى مايل
Read More »ترجمه کلمه operating system monitor
operating system monitor کامپيوتر : مبصر سيستم عامل
Read More »ترجمه کلمه operating system/2
operating system/2 کامپيوتر : سيستم عامل دو
Read More »