ترجمه کلمه orderless

orderless “بى نظم ،بى ترتيب معمارى : بى سامان”

ترجمه کلمه ordering

ordering ترتيب ،مرتب سازى ،سفارش دهى

ordering costs “هزينه هاى سفارش بازرگانى : هزينه هاى مربوط به سفارش ،هزينه هاى مربوط به سفارش کالا”

ordered tree کامپيوتر : درخت مرتب شده

ordered فرموده ،منظم ،مرتب ،داراى نظم و ترتيب ،سفارش داده شده

ordered pair جفت مرتب

obscurantist مخالف روشنى فکر،مخالف اصلاحات

order time “زمان سفارش کالا( از هنگام درخواست تا دريافت اقلام تدارکاتى) علوم نظامى : زمان سفارش کالا”

order off the field حکم خروج

order processing time “زمان انجام سفارش بازرگانى : مدت انجام سفارش”